زیبا بود همسایگی با برادران نقابی( مشهدی عباس و کربلایی رضا)
هر دو مرد خدا یکی بیشتر در روستا و کار کشاورزی و دیگری بیشتر
در تهران و کار غذا خوری ودر محل به کشاورزی مشغول بودند مشهدی عباس
در مسجد به آموزش قران در شبهای مقابله ( قران خوانی) هم مشغول بود و این دو
خانواده مورد احترام همسایه ها. شبها که برای شب نشینی به خانه کربلایی رضا نقابی
می رفتیم ، همسر پر حوصله و با سلیقه و مهربانش بعد از پذیرایی ، صحبت های شیرینی
را آغاز می کرد و بیشتر کلمات و جملات او همراه بود با شکر کزاری و سفارش به صبر. چون
ساعت خاموش شدن برق های محل مشخص بود او از قبل چراغ گرد سوز را آماده می کرد تا میهمان
معذب نشود و از خوردن تنقلات شبانه دست برندارد. آین میهمان نوازی و بخشندگی از خصایل این خانم
محترمه و همسر بزرگوارش بود. حضور خانمی محترم دیگر ی بنام فاطمه سلطان که مسن بود و یک از کار
های او حجامت در ایام خاص سال بود گرمی مجلس را بیشتر و صحبت ها را داغتر می کرد.